کامپیوتر چند روزه خرابه (الانم بیمارستانه)،کلاس ها هم تمام شده،روز هم بلند شده،دوستان هم کسی تو محل نیست،هوا هم گرمه و...
من موندم و بیکاری !! واقعا بیکاری به معنی واقعی کلمه سخته!!
دلم میخواست کامپیوترم خوب بود و نظر خودمو راجع به جبر و اختیار که کم کم داشت کامل میشد و یکمی از اون مونده بود رو تمام میکردم و در بلاگ منتشر میکردم... خدارو هزار مرتبه شاکرم که قبل اینکه کامپیوتر سکته کنه به ضرب و زور هم که شده متن مقاله رو تو بلاگ پیشنویس کردم! چون وگرنه تا الان اثری ازش نمونده بود و همه زحماتم پاک میشد! به هر حال الان من هستم و تنها خوندن کتاب که تنها سرگرمیمه!!