ریز نوشت

مطالب کوتاه از مرتضی نظری

نخست و آخر

نخستین تابش عشق اخرین تابش عقل است انتوان برت
موافقین ۰ مخالفین ۰

ترس

میترسم روزی بخاطر این حرفایی که الان ها مینویسم مجبور بشم این وبلاگ رو حذف کنم... همونطور که دارم کم کم مجبور میشم دفترچه نامه هام به خدا رو سر به نیست کنم... دفترچه ای که صندوقچه اسرارم بود...
موافقین ۰ مخالفین ۰

دل مرتضی

هرچی فکر میکنم میبینم حتما یک اتفاقی افتاده... دل مرتضی تا به عمرش چنین حس هایی رو نچشیده... دلم فقط شور میزنه...این حس دقیقا بعد اون خواب ایجاد شده...
به ذهن من که چیزی نمیرسه ولی انشاا.. که خیر هست...
موافقین ۰ مخالفین ۰

بی خاصیت

وقتی که بودی حداقل یکم فکر میکردم خاصیت دارم...اما الان چی؟ الان فقط و فقط یه بی خاصیتم که فایده ای به حال تو نداره...
موافقین ۰ مخالفین ۰

تولد

تولدم مبارک نیست...
تورو اینجا کم دارم...
موافقین ۰ مخالفین ۰

هدیه تولد

قبل جدایی میگفتی پول جمع کنم تا برای تولدت یه کادو بخرم... نه روز دیگه مصادف با ترکیدن بغض هامون.. مصادف با تولدم...
موافقین ۰ مخالفین ۰

برگ در کهکشان

میگن اگه یک برگ درخت بی افته تو کل کهکشان تأثیر میزاره..
حالا دل دو نفر شکسته،انگار نه انگار اتفاقی افتاده..احتمالا میگن عیبی نداره حتما رفع بلا بود..مثل یک لیوان یا استکان که میشکنه..
موافقین ۰ مخالفین ۰

تفاوت

تفاوت آدم ها چه جالبه... یکی وقتی دختر های دانشگاه رو میبینه،سرش رو بر میگردونه میگه "ای کاش متاهل بودم تا اینا به چشام نمیومدن..."
یکی دیگه چشاش رو فوکوس میده رو دخترا و میگه :" خدایا چرا من متأهل هستم..."
این کجا و آن کجا...
موافقین ۰ مخالفین ۰

خبریه..

امروز خبریه... برای اولین بار هست که انگشتری که هدیه کردی به من خم شد... اونقدر خم شد که داشت انگشتم رو میبرید...
موافقین ۰ مخالفین ۰

هستی

چشام دروغ میگن که نیستی... چون قلبم میگه هستی
موافقین ۰ مخالفین ۰

حس غریب

چه حس غریبی دارم امروز بعد اون خواب... حس بریدگی...
موافقین ۰ مخالفین ۰

خواب زیبا

دلم برای چهره ماهت تنگ شده بود.از خدا خواستم لااقل در خوابم تورا قرار دهد تا ببینمت و ازت حالت را بپرسم... خدا هم با یک روز تأخیر در اجابت این خواسته ام را اجابت کرد.. هرچند در خواب حالت را نپرسیدم اما با هم رفتیم خرید... چقدر لذت بخش بود آن خواب.. و چه زیباتر شده بودی در خواب.. چهره ات آنقدر نور داشت و زیبا بود که هیچ وقت از دیدن آن سیر نمیشدم.. لبخند زیبایت که خود میدانی زیبایی زندگی ام به آن بند هست به صورت دائم روی لبانت نشسته بود.. چادر سیاهت آنقدر به تو آمده بود که زیبایی قبلت را چند برابر نزد من زیباتر نشان میداد.. دیگه خودت چادرت رو برام اتو زده بودی!.. توی خرید به جاهایی رفته بودیم که لباس هایش انگار لباس های زمین نبوده.. خودم هنوز که لباس به آن زیبایی ندیده بودم.. جالب اینجاست که مغازه هایش صاحب نداشت.. همه مغازه هایشان را برای ما خالی کرده بودند.. نمیدانم چه شد برادرم برای تو و خودش بستنی خرید.. اینبار تو بستنی خوردی و من نگاه کردم!! بستنی اش بسیار زیبا بود من که نخوردم ولی از ظاهرش میشد حدس زد که بسیار خوشمزه هست!.. باز به فکر لبخند زیبایت افتادم چه زیبا و معصومانه خنده بر لب داشتی.. براستی که تنگ هست دلم برای خنده هایت..
دوست دارم بخوابم.. اما اینبار به صورت جاودانه.. به فرشته خواب جاودانه گفتم که آسوده خوابم میاد اما تا به حال که گوشش دل به حرف من نداده.. شهادتین را هم بر لبان خود به زبان آوردم و اکنون آماده آماده ام...
موافقین ۱ مخالفین ۰

به سلامتی تو

با یک فنجان چای هم میشود مست شد، اگر به سلامتی تو باشد
موافقین ۱ مخالفین ۰

ارزان فروشی

چقدر جالب هست این تضاد... یک زن میشود حضرت فاطمه... یک زن میشود کالای تبلیغاتی فروش اجناس در تلوزیون ها و مجلات و پوستر ها... چقدر این دو با یک دیگر فاصله دارند...
چقدر بدبخت هستند زنانی که خودشون رو تبدیل میکنند به کالاهای لذت مردان اونم به صورت مجانی.
موافقین ۰ مخالفین ۰

یا هو

یا هو یا من لا هو الا هو
موافقین ۰ مخالفین ۰

مهم نیست

مهم این نیست که در چه زمینه ای فعالیت میکنیم.مهم اینه که شیعه هستیم و باید جزء بهترین های اون زمینه باشیم...
موافقین ۰ مخالفین ۰

گل نرگس در خیابان

تو خیابون چقدر گل هارو ارزون میفروشن، گل نرگس با پیازچه و گلدون 5000 تومن!!!!¡¡¡..
موافقین ۱ مخالفین ۰

پول و آسایش

انسان ها چه جالب زندگی میکنند! در جوانی آسایش خود را میدهند تا پول بدست آورند تا بعد از بدست آوردنش با آن آسایشی برای خود فراهم کنند!!
موافقین ۱ مخالفین ۰

خدایا

خدایا غیر تو که کسی رو ندارم... میدونم بر مقام امتحان جدام کردی ازش... منم تنها بخاطر اینکه امتحانت هست صبر میکنم... اما خداجون دلم گرفته... جز تو هم پناهی ندارم... پناهم بده... خدایا اگه تنهاش گذاشتم تنها امیدم تو بودی... تنها به این امید که تو نگهدارش هستی جدا شدم..
موافقین ۱ مخالفین ۰

دلم گرفته

میدونم الان حال تو از من بدتره... حال من که در مقابل حال تو چیزی نیست... ولی اونقدر دلم گرفته که نگو... امروز فقط هوای تورو دارم بر دل... نگران حال تو... نگران آینده تو...
موافقین ۱ مخالفین ۰

دریغا

دریغا که فصل جوانی برفت / به لهو و لعب زندگانی برفت
دریغا که مشغول باطل شدیم / زحق دور ماندیم و غافل شدیم
موافقین ۱ مخالفین ۰

شهر قیامت

به شهر قیامت مرو تنگ دست / که وجهی ندارد به حسرت نشست
موافقین ۱ مخالفین ۰

696

چه عدد سختی هست 696 ... آخه مجبوری بعد از 696 روز رابطه اونو یکهو تبدیل کنی به خاطره...
موافقین ۱ مخالفین ۰

یکی از اینها

فقط دو راه انتخاب داری؛مرگ یا شهادت... حال کدام یک؟
موافقین ۱ مخالفین ۰

عیبی نداره

عیبی نداره ما هم خدایی داریم...
موافقین ۱ مخالفین ۰

حفظ ایمان

تازه میفهمم چرا وقتی تو بودی برام حفظ ایمان و نگه داشبن سوی چشم از نامحرم برام اینقدر آسون بود... آخه چشام فقط تورو میدید.. غیر تو براش جلوه ای نداشت.. شاید نمیدونستی ولی بهترین نگهبان برای چشام بودی... اما الان که نیستی هر کس و ناکسی برا چشام جلوه گری میکنه... خیلی سخته برام...خیلی...
موافقین ۲ مخالفین ۰

قدم زدن

حتی فکرشم نمیکردم قدم زدن به تنهایی توی مسیری که همیشه با هم بودیم تا این حد سخت باشه...
موافقین ۱ مخالفین ۰